بسم الله الرحمن الرحیم
سلام صمیمانه من به همه مردان وزنان شریف شهرستان دورود که نامشان افتخارلرستان است.بنده درکمترازیک ماهی که مهمان شما عزیزان بزرگواربودم براین باورخویش اطمینان حاصل نمودم که به هیچ وجه ، فاصله شهرها ومرزهای ساختگی فی مابین هرشهر نمی تواند لرها را از هم جدا ویک دسته را لرخرم آبادی ودسته دیگر را لردورودی و...بنامد. بلکه لردر هرشهر ودیاری لرِباوقار ولرِفرهیخته ایست که هرگزشرافتش را با هیچ بهایی معاوضه نمی کند. آری ماهمه لرهستیم باهمه محرومیتهایمان واین برادری ها وخواهری ها روزگاری زبانزد همه قومیتها خواهد بود. واما بعد... گهرزاگرس دورود برای ما لرها وبخصوص برای لرهای دورودی نه یک تیم که نشان از وحدتی دارد که روزگاری نچندان دور درشبی خاطره انگیز این وحدت ، تجلی نمود.آری همان شبی که زن ومرد ، زمین بازی را برای انجام اولین مسابقه آماده می نمود تا به حق مسلم خود که میزبانی بود برسد.تا گهردورود را ازکرج به دورود بیاورد.تا دیگر غربت باعث نشود سرگهر را درهربازی به راحتی ذبح کنند چرا که میزبان ومیهمان همیشه یکی بود وآن یکی ،گهر نبود... آری دورود برای این گهر خون دلها خورد ودرانتها جگرش خونین شد که چگونه امتیازی لیگ برتری به راحتی به لیگ یک سقوط کرد.گهرسقوط کرد درحالی که بسیاری براین جسم مظلوم تاختن وهرکس براو ضربه ای زد.یکی می گفت برخود ننازید که من پول هتل تیمتان را داده ام وآن یکی در برابر چشم هزاران بیننده با فخر از بخشیدن پول حقوق اش می گفت تا مثلا ورزشگاهی کامل شود حقوقی که تا کنون وصول نشده است.هرکسی ضربه ای زد وصدا از هیچکس برنخواست هرچند اکنون زمان واکاوی گذشته نیست اما چرا این حقیرگهررا برای(( دوست داشتن ))انتخاب نمودم؟ ماهها پیش بحث ضعفهای فعلی گهر دل هر هم استانی را به درد می آورد.برای یاری گهر اسمها بودند که هربار به میدان می آمدند . اما هربار دلایلی باعث دوری جستن این اسمها از میدان می شد.که بی شک این خود درزمان لازم می بایست شفاف برای ولی نعمتان خودمان که صاحبان اصلی گهرزاگرس دورود می باشند درمیان گذاشته شود اما مهم آن است که یک اسم با همه حواشی تصمیم گرفت که بماند ونترسد وبرای یاری گهر آبرو واعتبار خویش را وسط بگذارد وآن شخصی نبود جز آقا خرمدل. ایشان دربدو تصمیمشان از بنده به دلیل تجاربم درخواست همفکری وهمدلی وهمیاری داشتند وبنده با وجود آگاهی از همه مسائل پشت پرده وباوجود همه مخالفتهایم لیک بنا را برخوشبینی گذاشته وتصمیم گرفتم تا در سایه وبدون داشتن هیچ سمت رسمی وحتی سود بردنی از گهربعنوان یک مشاور به برادرم آقای خرمدل کمک کنم. تلاش من آغاز شد وبا رایزنی با همه سختیها ی کار تیم را طی قراردادی دراختیار آقای خرمدل قرار دادیم واز همان روز تحویل تیم تلاش نمودم تا همه اعتبارم را برای سربلندی نام گهر هزینه نمایم که خدا می داند در این میدان چقدر کم کاری نموده ام یا چقدروجدان کاری داشته ام. اطلاع داشتم که گهر لیگ برتری با ان بودجه میلیاردی گاه با چه سختیهایی روبرو بوده که کمترینش فراموش نکرده ایم که عادل خان برنامه نود با التماس شبها درب ِخوابگاه را برای بچه ها باز می نمود!!! وچقدر آنروزها ما مزحکه ایران شدیم.همین امر باعث شد تا برای یاری این تیم با اینکه هیچ مسئولیتی برگردن بنده نبوده وبنده تنها یک مشاور بوده ام اما بهترین پوشاک را برای تیم تهیه نمودم.برای سفرهای خارج استان تیم درحالی که می شد از اتوبوس های معمولی استفاده نمود لیک بنده با عقد قرارداد با یک شرکت حمل ونقل یک دستگاه اتوبوس وی آی پی برای تیم گهر ودرکنار آن یک دستگاه اتوبوس نیز برای سفر تیم امید گهر به مسابقات خارج استانی تهیه نمودم درحالی که خوب است جستجو گردد که تیم امید با چه وسیله ای قبلا به سفرهای استانی خود می رفته است وبا چه هزینه ای. بگذریم که هرچه کردیم برای دل این مردم بود که شاهد سخنان من تعویض لباسهای گهر با همه هزینه های اضافی اش به دلیل درخواست همین مردم بود درحالی که هیچ باشگاهی سراغ ندارید که رنگ لباس تیم را از هواداران استعلام نماید. اما نباید فراموش کرد که بزرگترین تیمهای لیگ برتری ونمونه مصداقی اش همین استقلال پرآوازه همواره با بدترین مشکلات مالی مواجه هستند.سری به روزنامه های امروز صبح ایران بزنید و ببینید که استقلال تا کنون چه مبلغی از قراردادهای تیم را پرداخت نموده است.یا چه را راه دور برویم از بچه های قدیمی گهر بپرسید آیا تمامی مفاد قراردادی این بازیکنان درزمان لیگ برتری که از هدایتی تا شهردار تا...همه وهمه در کنار تیم بودند جز به جز قراردادها در روز معین انجام شده بود.یا آیا تیم های همگروهی ما اکنون وبعد از گذشت سه چهار هفته از مسابقات همه مفاد قرارداد تیمی را پرداخت نموده اند ... البته بازهم تکرار می کنم که بنده قانونا هیچ مسئولیتی در قبال مفاد قراردادی تیم گهر برگردن ندارم ومسئولیت تیم برعهده مدیران این تیم است اما بعنوان یک مطلع می خواهم بگویم که عدم انجام برخی مفاد قرارداد توسط آقای خرمدل نه از نامدیریتی ایشان که ریشه درمشکلاتی داشت که بی شک واکاوی آن در حال حاضر برای تیم بحران آفرین خواهد بود. واما گفتیم تا به این سط برسیم که من عبدلله بابایی زاده حال از همه مردم دورود با دلی غمگین خداحافظی می نمایم وبرای سربلندی تیم گهر ومدیران این تیم وجناب آقای خرم دل وکادرفنی وبازیکنان عزیز گهرزاگرس دورود آرزوی سربلندی دارم . اینکه چرا اینقدر زود خداحافظی می کنم اولا قرار نبوده تا آخر بنده باشم که بنده مشاوری بودم که حال نیستم به همین سادگی.... ودوما انسان زندگی می کند برای شریف زیستن وروزی که به هربهانه ای ، عده ای با توهین وتهمت ودشمنی ، ما را به سیبل ِتیرهای مسموم خویش تبدیل می کنند هیچ دلخوشی برای ماندن وجود ندارد.بنده می روم تا تمام کسانی که فکر می کنند می توانند با حضور خویش این تیم را بهتر مشاوره دهند وپشتیبانی کنند به میدان بیایند.می روم تا دیگر در میان دعوای آقایان سر بی گناه بنده شکسته نشود وتوهین های آقایان نثار بنده نگردد.می روم تا خیال همه آنانی که از نام من دلهره دارند آرام گیرد....ومی روم تا به دلیل دشمنی بامن گهر عزیز ، این دردانه شهردورود صدمه نبیند... ودرپایان از همه عزیزانی که صادقانه هر آنچه برزبان به من می گفتند دردل هم همان را می گفتند تشکر می کنم وبرای آنانی که پس از قطع تماس تلفنی خود با من سریعا رنگ عوض می کردند ودر باره من حرفهای دگر می زدند آرزوی عاقبت بخیری دارم چرا که بی شک حضرت عزرئیل ، برای توبه ما انسانها زمان مشخص نکرده اندوشاید روز مرگ فرصتی نباشد تا قبل از شب اول قبر آقایان بنده آنان را حلال کنم.... انشالله روزی گهر را در جدول لیگ برترببینم درحالی که به یک ثبات مدیریتی رسیده باشد.انشالله.
23مهرماه 92 عبدلله بابایی زاده خدمتگذارمردم دورود |